اصلی ترین تفاوت کارآفرین و مدیر چیست؟

تفاوت کارآفرین و مدیر

هر آنچه در مورد تفاوت بین کارآفرین و مدیر باید بدانید را ما در این مقاله به شما می گوییم.

کارآفرینان به خاطر ایده های نوآورانه و مهارت های خلاقانه خود شناخته شده اند. کارآفرین ها افرادی هستند که از هیچ، چیزی خلق می کنند.

مدیریت حرفه ای، البته با مفاهیمی مانند: دستورات، رویه ها، قوانین و مقررات به منظور تنظیم فعالیت ها در مسیر مشخص می شود.

مدیریت کارآفرینی به دلیل توانایی واکنش سریع و موثر نسبت به فرصتهای جدید تجاری مورد توجه قرار گرفته است. این توانایی پایه رشد سریع شرکت در مرحله کارآفرینی آن است.

مدیریت حرفه ای برای برنامه ریزی استراتژیک میان مدت و بلند مدت مورد توجه قرار می گیرد که منجر به رشد کنترل شده شرکت در طی فرآیند تأسیس می شود.

مدیر حرفه ای پس از جمع آوری اطلاعات دقیق و نتیجه گیری عملیاتی ضمن اعتماد به متخصصان از داخل و خارج سازمان تصمیم می گیرد.

این کارآفرین سازمان خود را از نظر “چشم انداز”، “رویا” و “مأموریت” توصیف می کند و می تواند این احساس را به کارمندان خود بدهد که آنها برای هدفی بالاتر از بازاریابی فقط یک محصول و یا خدمات کار می کنند.

برخی از تفاوتهای بین کارآفرین و مدیر بر اساس زیر است:

کارآفرین ها :

1. سرمایه گذاری: یک کارآفرین شرکت جدیدی را تأسیس می کند یا برای رضایت شخصی خود سرمایه گذاری می کند.

2. ریسک پذیری: یک کارآفرین خطر عدم اطمینان اقتصادی را در نظر میگرد.

3. پاداش : پاداش یک کارآفرین برای نقش ریسک پذیرش سود است. این نه تنها نامطمئن و نامنظم است بلکه در بعضی مواقع نیز می تواند منفی باشد.

4. تداوم : به نظر می رسد فعالیت های کارآفرینی به طور ناپیوسته آغازگر تغییر در روند تولید هستند و سپس ناپدید می شوند تا زمانی که تغییر دیگری آغاز شود.

5. نوآوری : به منظور به حداکثر رساندن سود، کارآفرین هر از گاهی نوآوری را در بنگاه اقتصادی اعمال می کند. بنابراین، یک کارآفرین را عامل تغییر نیز می نامند.

6. نقش وضعیت : یک کارآفرین رئیس خود است و از موقعیت مستقلی به عنوان صاحب شرکت برخوردار است.

7. صلاحیت ها : متناسب با نقش کارآفرینی، یک کارآفرین به پیش نیازهایی مانند ماموریت، تفکر خلاق، توانایی تحمل ریسک و غیره نیاز دارد.

مدیر :

1. سرمایه گذاری : یک مدیر سرمایه گذاری جدیدی انجام نمی دهد و در یک شرکت موجود خدمات ارائه می دهد.

2. ریسک پذیری : مدیر هیچ خطری را که در شرکتی که در آن خدمت می کند باشد قبول نمیکند و یا به اشتراک نمی گذارد.

3. پاداش : پاداش یک مدیر برای ارائه خدمات خود حقوقی است که بر خلاف سود ثابت و منظم است و هرگز نمی تواند منفی باشد.

4. تداوم : فعالیتهای مدیریتی عمدتاً مداوم و شامل هماهنگی مداوم عملیات تجاری است.

5. نوآوری : برعکس کارآفرین، یک مدیر به راحتی به طور روزمره شرکت را در خطوط از قبل تاسیس شده اداره می کند. به همین دلیل مدیر را محصول تغییراتی می داند که توسط کارآفرین ایجاد شده است.

6. وضعیت نقش : در مقابل، مدیر یک بنده است، به عنوان یک شخص حقوق بگیر که در ریاست شرکت شخص دیگری یعنی کارآفرین مشغول به کار است، از وضعیت مستقلی برخوردار است. بنابراین، او مستقل نیست اما به کارآفرین وابسته است.

7. صلاحیت ها : اما، یک مدیر به مدارک مشخصی مانند دانش در مورد انسان، نظریه مدیریت و غیره نیاز دارد، زیرا مدیران، مدیر متولد نمی شوند.

بهترین کارآفرین

تفاوت بین کارآفرین و مدیر بر اساس ویژگی ها :

ارزش این است که بین یک کارآفرین و یک مدیر که در یک سازمان بزرگ کار می کند تمایز قائل شوید. در واقع کارآفرینان این نمایشگاه را اجرا می کنند، زیرا خودشان سازمان را ایجاد می کنند. مدیران حرفه ای مشاغلی را انجام می دهند که از طرف مالکان به آنها تفویض می شود. کارآفرینی، برای همه اهداف عملی، یک نمایش یک نفره است. از طرف دیگر، مدیران یاد می گیرند که در تجارت با فراز و نشیب زندگی کنند. سبک مدیریت آنها با کارآفرین متفاوت است.

سازمان کارآفرین با ساختار غیررسمی و انعطاف پذیر مشخص می شود، که به آن امکان می دهد خود را با تغییرات مورد نیاز رشد سریع سازگار کند. از طرف دیگر، مدیریت حرفه ای به یک ساختار سازمانی رسمی و نسبتاً سخت نیاز دارد، که جایی برای واکنش سریع به فرصت های تجاری باقی نمی گذارد، اما سازمان را از سقوط ناگهانی محافظت می کند. کارآفرین معمولاً بر اساس شهود شخصی و احساس خود تصمیماتی می گیرد، حتی تصمیماتی که برای تجارتش از اهمیت بالایی برخوردار است.

مدیر حرفه ای اهداف شرکت را از نظر بخش های بازار، عملکرد برای هر کارگر و سودآوری توصیف می کند. اگرچه افسانه پذیرفته شده این است که کارآفرینان با میل به قدرت و پول هدایت می شوند، اما هم مطالعات نظری و هم تجربی نشان داده است که کارآفرینان معمولی در واقع بیشتر از قدرت به دنبال موفقیت هستند. این بدان معناست که در حالی که از دید اکثر کارآفرینان، پول محصول جانبی مورد پسند تلاش آنهاست. دلیل تلاش آنها نیست.

از طرف دیگر، مدیر حرفه ای تجارت، از طریق “چشم مالی” به مشاغل مورد نظر خود می نگرد و اهداف آن را تعریف می کند (معمولاً فقط در کوتاه مدت) صرفاً از نظر مالی. این افسانه ها، کارآفرینان را “خطرپذیر” توصیف می کنند، اگرچه بسیاری از مطالعات نشان داده اند که در واقع یک کارآفرین معمولی در ارزیابی خطرات بسیار خوب است. از طرف دیگر، مدیر حرفه ای که وظیفه خود را تقویت و نگهداری شرکت می داند، طبیعتاً از خطرات می ترسد و سعی در حفظ وضعیت موجود دارد.

کارآفرین معمولی معمولاً سعی نمی کند فرهنگی را برای سازمانی که تأسیس می کند تعریف کند، زیرا در بیشتر موارد او خود سازمان است. ادبیات این وضعیت را به عنوان “فرهنگ سازمانی کارآفرینانه” تعریف می کنند، که با دوزهای زیادی از کاریزما و “دستکاری” مشخص می شود. مدیر حرفه ای سعی می کند فرهنگ شرکت را کاملاً مشخص و مبتنی بر ارزشهای شرکت از یک سو و اهداف تجاری از سوی دیگر ایجاد کند.

1. نوآوری: یک کارآفرین تغییرات را در تولید آغاز می کند. این تغییرات ماهیتی نوآورانه دارند و در نتیجه باعث افزایش بهره وری و سود می شوند. مدیر خود را در ترکیب عوامل تولید برای تولید درگیر می کند. او با هماهنگی مداوم فرآیند تولید سروکار دارد که می تواند به عنوان ترکیبی مداوم از عوامل تولید تجسم یابد.

2. خطر پذیری: یک کارآفرین سرمایه گذاری زیادی در تهیه محصولات و خدمات انجام می دهد. با این حال انتظار می رود که وی برای موفقیت در کار خود تلاش های لازم را انجام دهد. او با عدم اطمینان مقابله می کند و خطر متوسطی را به عهده دارد. اما مدیر موظف است در روند تصمیم گیری خود دقیق باشد. او ریسک پذیر است و انتظار می رود که این ریسک را به کارآفرین منتقل کند.

3. پاداش: یک کارآفرین حامل ریسک است و انتظار سود به عنوان پاداش رفتار ریسک پذیری خود را دارد. با این حال، هر احتمالی وجود دارد که ممکن است در رفتار نامطمئن اما پرخطر او از بین برود. اما مدیر انتظار دارد غرامت به عنوان دستمزد تلاش های مدیریتی خود دریافت کند.

4. مهارت ها: یک کارآفرین تجارت را از نزدیک می بیند. او در مهارتهای مدیریتی نیز زیرکی بیشتر دارد. او بیشتر به شهود، تفکر خلاق و توانایی های نوآورانه نیاز دارد. اما یک مدیر مهارت خود را از طریق آموزش حرفه ای به ویژه از طریق آموزشگاه های کسب می کند. او خود را به ابزارهای تحلیلی، روابط مدیریت مردم و مهارت های سیاسی مجهز می کند.

5. وضعیت: یک کارآفرین ارائه دهنده شغل است و نه جویای کار. وی دارای اختیارات مالکیت، کنترل و مدیریت است. اما یک مدیر فقط مسئول اجرای سیاست های تنظیم شده توسط مالک یا کارآفرین یا نماینده یا مدیران معرفی شده در هیئت مدیره است. او کاملا تحت سیاست ها و برنامه های کارآفرین اداره می شود.

6. مرجع: یک کارآفرین الگوهای سازمانی را می پذیرد. او به معاملات به عنوان مبنایی برای روابط اساسی اعتقاد دارد. او بینش خود را مجبور می کند قاطع و عمل گرا باشد. او خواهان آزادی، هدف گرا، متکی به خود و انگیزه خود است. اما یک مدیر سعی در ایجاد سلسله مراتب به عنوان رابطه اساسی دارد. علاوه بر این، مدیر ارتقا می خواهد و به پاداش های شرکت اعتقاد دارد. در واقع، او انگیزه قدرت دارد.

بر اساس تجزیه و تحلیل فوق، می توان گفت که یک کارآفرین به طور کلی از نیاز به موفقیت انگیزه می گیرد. از طریق رفتار ابتکاری و خلاقانه او امکان پذیر است. در عمل، توسعه فرآیند کارآفرینی برای کارآفرین کافی نیست بلکه مدیریت آن شغل به روشی کارآمد نیز برای وی مهم است.

بنابراین، او مسئول کارکردهای کارآفرینی و همچنین عملکردهای مدیریتی است. یک کارآفرین در مرحله اول نوآوری را آغاز می کند. این یک کار عادی می شود که در مراحل بعدی توسط مدیر اداره می شود. در واقع، کارآفرین فرصت را درک کرده و از آن بهره برداری می کند و اقدامات بعدی لازم برای مدیریت کارآمد توسط مدیر انجام می شود.

اگرچه ما کارآفرینان را بیشتر به عنوان کسانی معرفی می کنیم که فعالیتهای جدیدی را آغاز می کنند، اما کارآفرینی، که به طور گسترده انجام می شود، بیش از آنکه در مشاغل قدیمی یا مشاغل جدید، موسسات تجاری بزرگ یا موسسات کوچک باشد، به دنبال دارد. کارآفرینی ظرفیت نوآوری، سرمایه گذاری و گسترش در بازارها، محصولات و تکنیک های جدید است.

این بدان معنی است که هر زمان کسی ریسک می کند و منابع خود را برای ساخت چیز جدید، طراحی روش جدیدی برای ساخت چیزی که از قبل وجود دارد یا ایجاد بازارهای جدید صرف می کند او یک کارآفرین است. اگرچه بسیاری از اوقات به جای یکدیگر استفاده می شدند اما کارآفرینی همان مدیریت نیست.

اولین کار مدیر این است که یک تجارت را به خوبی انجام دهد. مدیر از منابع داده شده مانند: پرسنل، پول، ماشین آلات و مواد استفاده می کند و آنها را برای تولید تنظیم می کند. در مقابل، وظیفه اصلی یک کارآفرین ایجاد یک تغییر عمدی است.

بیشتر مدیران ارشد از خود بعنوان مدیر بعضا حتی مدیران حرفه ای یاد می کنند. یک مدیر خوب بیش از هر چیز یک کارآفرین پر انرژی و زیرک است، به دنبال منفی نیست و همه فرصت های جدید را برای معاملات اقتصادی سودآور ایجاد می کند. فقط داشتن این استعداد است که حقوق بالایی را که دریافت می کنند توجیه می کند.

مدیر با امور روزمره که یک نگرانی مداوم هستند سروکار دارد، اما یک کارآفرین سعی در تغییر ترکیبات فاکتور دارد و در نتیجه سود را افزایش می دهد. زمان چیزی است که قابل صرفه جویی نیست اما زمان چیزی است که باید هوشمندانه استفاده شود. کارآفرینان باید زمان خود را به طور موثر مدیریت کنند و کلید استفاده موثر از زمان از طریق مدیریت بهتر است.

نقش یک کارآفرین کاملاً متفاوت از نقش مدیر حرفه ای در سازمان ها است. اصطلاح کارآفرین شخصی است که به طور موثر بر یک واحد تجاری کنترل دارد. این بر ماهیت اتخاذ روند مدیریت در شرکت تأکید دارد. این در مقایسه با مفهوم اصطلاح مدیر، که با مفاهیم سازمان، برنامه ریزی، حرفه ای بودن، عقلانیت و روند مدیریت پیش بینی همراه است، دارای مفهوم سازمانی، فرصت طلبی، فردیت و نهاد است.

کارآفرین هم عملکرد متفاوتی با مدیر دارد و هم مجموعه ای از نگرش ها یا عقاید متفاوت در مورد ماهیت فرآیند مدیریت و به طور کلی تجارت دارد. یک مدیر در سازمان در درجه اول به فعالیتهایی مشغول می شود که مربوط به فرآیند مدیریت پیش بینی است، یعنی با فعالیتهای مربوط به تولید و کنترل، در حالی که یک کارآفرین در درجه اول نیاز به انجام فعالیتهای مربوط به روند مدیریت انطباقی دارد که او را قادر می سازد از مزایای یک شرکت استفاده کند.

با این حال، روند مدیریت، همانطور که تصور کردیم، دوگانگی نیست. این یک پیوستار است و بنابراین، هر دو عنصر اداری را در بر می گیرد. این دو مجموعه از عناصر متقابل نیستند بلکه مکمل یکدیگر هستند، هم در داخل یک سازمان و هم در بسیاری از موارد.

این تأکید است که به دلیل تفاوت در محیط، مورد عملیات، درجه تخصص و حرفه ای شدن مدیریت، ضروری است که در هنگام بررسی خواسته های شرکت های بزرگ و کوچک برای این دو نوع فعالیت مدیریتی متفاوت باشد. سازمان های کوچک و بزرگ تجاری.

طبق فرهنگ لغت آکسفورد، “کارآفرین کسی است که یک شرکت یا پیمانکار را به عنوان واسطه بین سرمایه و نیروی کار قرار می دهد.”

تعهد یک شرکت شامل ترکیب سرمایه و نیروی کار به منظور تولید است. هرکسی که این کار را انجام دهد یک کارآفرین است. طبقه کارآفرین ایجاد فرصت های شغلی است.

اولین دانشمندی که اصطلاح کارآفرین را معرفی کرد، ریچارد کلینتون بود. از نظر وی “یک کارآفرین عاملی است که وسایل تولید را با قیمت های مشخص خریداری می کند تا آنها را در محصولی که قصد فروش آن را دارد با قیمتهایی که در لحظه ای که متعهد می شود هزینه های خود را قطعی کند بفروشد.” او این مثال را با آوردن مثالی از کشاورز و تاجر نشان می دهد. وی بر ویژگی تحمل ریسک در شخصی که می خواهد کارآفرین شود تأکید می کند. او عقیده دارد که یک کارآفرین فردی است که عدم اطمینان را تحمل می کند و ریسک می کند و روحیه سرمایه گذاری باعث می شود فرد به عنوان یک کارآفرین فعالیت کند.

“كارآفرین عامل اقتصادی است كه تمام وسایل تولید مانند نیروی كار، سرمایه، مواد، قدرت ماشینی و غیره را متحد می كند و از نظر ارزش محصولاتی كه از استخدام آنها حاصل می شود، بازسازی سازمان کل سرمایه ای که او استفاده می کند و ارزش دستمزد، سود و اجاره ای که می پردازد و همچنین سود متعلق به خودش را دارد. “

در حقیقت، یک کارآفرین یک رهبر اقتصادی است که توانایی تشخیص فرصت های موفقیت آمیز، معرفی محصول جدید، منبع جدید تأمین، تکنیک جدید تولید و غیره را دارد و منابع لازم را جمع آوری کرده و آنها را به عنوان یک نگرانی منظم سازمان می دهد.

یک کارآفرین “کسی است که ریسک و مدیریت تجارت را به عهده می گیرد”. در ایالات متحده، یک کارآفرین کسب و کار کوچک و جدید خود را شروع می کند. در آلمان، یک کارآفرین به عنوان کسی تعریف می شود که دارای قدرت و دارایی باشد، یعنی شخصی که صاحب مشاغل است.

“کارآفرینان افرادی هستند که امور واحد تجاری را آغاز می کنند، سازماندهی می کنند، مدیریت می کنند و کنترل می کنند، که عوامل تولید را برای تأمین کالا و خدمات ترکیبی می کند، خواه تجارت مربوط به کشاورزی، صنعت، تجارت یا حرفه باشد.”

تفاوت بین کارآفرین و مدیران چیست؟

اصطلاحات کارآفرین و مدیر یکی هستند. اما این دو اصطلاح معانی مختلفی دارند.

موارد زیر برخی از تفاوت های مدیر و کارآفرین است:

1. دلیل اصلی ایجاد یک بنگاه اقتصادی برای یک کارآفرین این است که وی این کار را برای رضایت فردی خود می کند و در آن سهم شخصی دارد در حالی که یک مدیر خدمات خود را در شرکتی که توسط شخصی تأسیس شده ارائه می دهد.

2. یک کارآفرین و یک مدیر از نظر موقعیت متفاوت هستند، یک کارآفرین مالک سازمان است و او تمام خطرها و عدم اطمینان های مربوط به اداره یک سازمان را بر عهده دارد در حالی که مدیر یک کارمند است و هیچ خطری را قبول نمی کند.

3. یک کارآفرین و یک مدیر در اهدافشان متفاوت هستند. هدف کارآفرین نوآوری و خلق است و او به عنوان عامل تغییر عمل می کند در حالی که هدف مدیر نظارت و ایجاد روال است. او برنامه ها و ایده های کارآفرین را اجرا می کند.

4. یک کارآفرین با عدم اطمینان بیشتری از درآمد روبرو می شود زیرا درآمد وی منوط به عملکرد شرکت است در حالی که جبران خسارت مدیر کمتر به عملکرد سازمان بستگی دارد.

5. یک کارآفرین درگیر رفتارهای متقلبانه نیست در حالی که مدیر چنین می کند. یک مدیر ممکن است با کار نکردن تقلب کند زیرا درآمدش با عملکرد سازمان ارتباط ندارد.

6. کارآفرین ملزم به داشتن برخی از صلاحیت ها و کیفیت های خاص مانند انگیزه موفقیت بالا، تفکر نوآورانه، توانایی ریسک پذیری و غیره است. برعکس آموزش یک مدیر در زمینه های نظریه ها و روش های مدیریت اجباری است.

7. یک کارآفرین به عنوان بخشی از تجربه یادگیری با معایب و خطاها برخورد می کند در حالی که یک مدیر تمام تلاش خود را برای جلوگیری از اشتباه انجام می دهد و شکست را به تعویق می اندازد.

“یک کارآفرین می تواند یک مدیر باشد اما یک مدیر نمی تواند یک کارآفرین باشد”.

کارآفرین به شدت متعهد به توسعه تجارت از طریق نوآوری مداوم است. وی ممکن است برای انجام برخی از وظایف خود از قبیل تعیین اهداف، سیاست ها، قوانین و غیره یک مدیر به کار گیرد. یک مدیر با وجود انجام وظایف اختصاص یافته نمی تواند جایگزین یک کارآفرین شود زیرا مدیر مجبور است طبق دستورالعمل های تعیین شده توسط قانون کار کند.

تفاوت بین کارآفرینان و مدیران ممکن است خیلی زیاد به نظر نرسد، اما بسیار زیاد است. یک مدیر موفق ممکن است یک کارآفرین وحشتناک بسازد و یک صاحب تجارت عالی یک مدیر عالی نباشد.

یکی از تفاوتهای عمده در میزان مسئولیت هر یک است. هیچ کس بحث نخواهد کرد که یک مدیر مسئولیت زیادی ندارد. آنها به طور كلی كنترل گروهی از افراد را در دست دارند و اغلب آنها مهلت و سهمیه هایی دارند كه باید رعایت شوند.

بسته به ماهیت تجارت، یک کارآفرین ممکن است کنترل کارکنان را در دست داشته باشد یا نداشته باشد. حتی بدون کارمندان برای مراقبت، یک کارآفرین مسئولیت زیادی دارد.

یک مدیر تنها در مورد امنیت شغلی خود نگران سطح تولید است. با این حال، حتی اگر سهمیه های وی برآورده نشود، یک مدیر همچنان حقوق هفتگی خود را دریافت می کند. از طرف دیگر یک کارآفرین کاملاً مسئولیت تأمین معاش خود را بر عهده دارد.

به همین دلیل است که رفتن به مسیر کارآفرینی شهامت بیشتری می طلبد. بدون تضمین موفقیت و در نتیجه تضمین سود و درآمد، کارآفرین غالباً از فرصتی استفاده می کند، شانسی که بسیاری از مردم جرات استفاده از آن را ندارند.

اغلب اوقات کارآفرینان و مدیران به عنوان اصطلاحاتی قابل تعویض استفاده می شوند. به عنوان مثال، مدل کارآفرینی کائو با مدیر و کارآفرینان به عنوان گونه های متمایز در دنیای تجارت رفتار نمی کند. طبق این مدل، افراد بسته به خواسته های وظیفه، ویژگی های محیط و استعدادهای شخصی خود، ممکن است در سبک مدیریتی یا کارآفرینی رفتار کنند.

پیشنهاد می کنم این مقاله را بخوانید : 11 عادت ساده که به شما کمک می کند ثروت کسب کنید

1. نوآوری: کارآفرین با وضع موجود زندگی نمی کند. او تلاش می کند تا مطابق با بینش و ارزشهای شخصی خود تغییر کند. او چیزی فراتر از یک مخترع است. مخترع فقط منشأ اختراع است. اما کارآفرین با بهره برداری تجاری از این اختراع بسیار فراتر می رود. یک کارآفرین ترکیب عوامل را تغییر می دهد و در نتیجه بهره وری و سود را افزایش می دهد. یک کارآفرین عامل تغییر است. یک کارآفرین فقط یک مدیر اجرایی نیست.

2. ریسک پذیری: یک کارآفرین ریسک محاسبه شده را به عهده می گیرد. او قمارباز نیست اما با عدم اطمینان روبرو می شود و خطر را به عهده می گیرد. او ممکن است امنیت مالی خودش و دیگران را به خطر بیندازد.

3. پاداش: انگیزه یک کارآفرین سود است. دستاوردهای یک کارآفرین نامشخص، نامنظم و در بعضی مواقع می تواند منفی باشد.

4. مهارتها: یک کارآفرین به شهود، توانایی در میان مهارت های دیگر، تفکر خلاق و مبتکر نیاز دارد.

5. وضعیت: یک کارآفرین خود اشتغالی دارد و رئیس خودش است.

6. پاسخ به اقتدار: این واقعیت بین مدیران و کارآفرینان در توانایی شناسایی در یک روش سازنده مثبت با شخصیت های معتبر که از آنها به عنوان الگو استفاده می کنند، تفاوت قائل می شود. این نوع رفتارها تا حد زیادی در کارآفرینان وجود ندارد. تاریخچه موردی بسیاری از کارآفرینان حاکی از آن است که ناتوانی آنها در تسلیم اقتدار و پذیرش نقش های سازمانی باعث کارآفرینی شده است. به تعبیری آنها نادرست هستند و باید محیط پیروز خود را تصویب کنند.

از طرف دیگر مدیر به کار خود در خطوط مستقر ادامه می دهد. او نه مخترع است و نه مبتکر. مدیر فقط به امور روزمره و مورد نگرانی ادامه می دهد. مدیر محصول تغییر است.

مدیر در برابر عدم اطمینان تحمل کمتری دارد. او با عدم اطمینان از سرمایه گذاری جدید با احتمال شکست و خسارت مالی روبرو نیست. او در خطرات تجاری سهیم نیست.

انگیزه مدیر با اهداف و پاداش های تحمیل شده از خارج است. حقوق یک مدیر برعکس، ثابت و منظم است و هرگز نمی تواند منفی باشد.

مدیر بیشتر به روابط انسانی و توانایی های مفهومی بستگی دارد.

مدیر یک فرد حقوق بگیر است و از کارفرمای خود، کارآفرین، مستقل نیست.

مدیران به عنوان زیرمجموعه های مروج تجارت کار خواهند کرد و برای حفظ منافع مروج فعالیت می کنند.

انگیزه اصلی  کارآفرین شروع فعالیت با ایجاد یک شرکت است. او صاحب شرکت است.

کارآفرین تمام خطرها و عدم قطعیت های موجود در تجارت را به عهده می گیرد.

اگر شما هم ذهنیت کارآفرینی دارید می توانید روی کمک ما برای شروع و یا حتی رفع موانع حساب کنید. بیزینس کوچ حرفه ای، محمدرضا سلطانی از ابتدا تا انتهای مسیر با بیزینس کوچینگ همراه موفقیت شما است.

شما مدیر هستی یا کارآفرین؟

 

دیدگاهتان را بنویسید